سه مجموعه از آثار اکبـر نعمتـی

نمایشگاه انفرادی | مجسمه - نقاشی

۳ الــی ۱۰ شهریور ماه ۱۳۹۶

" خانه های سوخته کویر "
بر جـای ایستاده‌ی مرد ها، کلوخ ها نشسته بودند. کلوخ هـا ریز و درشت.
کلوخ های جور واجور. قوز کرده، افـراشته، در فـریاد، هیـولاها، کمر شکسته، خسته، درهـم ریخته.
پـاره‌ای ناهمـوار، پاره‌ای جا ها خرمن خاک و کلوخ.
دیوارها در برخی جاها، هنوز سرپا بودند. اما سر شکسته، یال بریده.
در پاره‌ای خانه ها هنـوز رف و طاقچه بود، امـا شکاف برداشته ، خاک نشسته...

برگرفته از کتاب عقیل، عقیل / نوشته‌ی محمود دولت آبادی.

--------------------------------
چه سعادتـی بالاتر از اینکه آدمی در طول زندگی با انسان هایی حشر و نشر پیدا کند که هر کـدام کتابی هستند پر از نکات آموختنی.
سه ماه تعطیلی های کلاس پنجم و ششم دبستان، این شانس نصیب من شد که نزد دوست پـدرم ( استاد هادی نـجار ) مثلا مشغول به کار شـوم. در مغازه نـجاری استاد هـادی، چیزهایـی برای خودم میساختم و چنین بود که لذت کار با چـوب را دریـافت کردم و در کارخانههـای چوب بری، بوی چوب چنان در مشامـم نشست که هنـوز هم آنرا از یاد نبرده ام.
استاد هـادی نـجار به هنگام کار و اندازه گیری چوب برای من که پسر بچه ای ۱۰ ـ ۱۲ ساله بودم می خواند:
مشتی رجب، ماه رجب، دور حوضو میکرد وجب، این یه وجب، این دو وجب، این سه وجب...
اما برای خودش و دوستانش:
ای بـرادر تو همه اندیشـه ای . مابقی خود استخـوان و ریشـه ای
گـر گل است اندیشه تو گلشنی . ور بود خـاری تو هیمه گلخنـی
و

پروین به کج روان سخن از راستـی چه سـود . کـو آنچنان کسـی که نرنـجد ز حرف راست
و
چهـل درویش در گلیمی بخسبند، دو پادشاه در اقلیمـی نکنجند و....
و هم از او بود که آموختم که آدمـی می تواند انسان باشد.

از استاد مرتضـی مـمیز آموختم که: کـار نیکو کردن از پـر کردن است و اینکه خط میتواند جان داشته باشد و با تو حرف بزند.
از استـاد محمود دولت آبادی آموختم که: نویسنده هر جمله ای را که مینویسد، ستـون فقراتش بایـد تـیر بکشد.
در کارگاه چلنگر پیر ( استاد طهماسبی ) فهمیدم که میشود با آهن و آتش و پتک و سندان، شعر سرود. از هـم صحبتی با استاد مشایـی
(شیروانـی کار قدیمی) دانستم که زندگـی انسانها سرشار از قصه و داستان و افسـانه، مثل و ... است که هـرکدام نکته و پندی در خـود نهفته دارند و میشود از آنهـا ودرس هـا گرفت و اینکه پیش بعضی از اشخـاص باید حتما با کاغذ و مداد رفت.

در کلاس هـای شبانه گرافیک دانشگاه تهـران سال ۱۳۵۹، از استادی آموختـم که قلم موهـایی را که با مـوی ” خـوک “ درست شده اند، نباید استفاده کرد!! | اکـبر نعمتـی

+ مشاهده‌ی نمایشگاه (360 درجه)